گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد اول
3. آیه (ضرورت شناخت بحث سحر و جادوگري به دلیل تأثیرپذیري خانوادهها از آن)
اشاره



ضرورت شناخت بحث سحر و جادوگري وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا
یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَ دٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ
صفحه 61 از 391
مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ
اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَ هُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (یهود) از آن چه شیاطین درعصر سلیمان بر مردم
میخواندند، پیروي میکردند، سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم تعلیم سحر
نازل شد، پیروي کردند، (آنها طریق سحر کردن را براي آشنایی « ماروت » و « هاروت » دادند (و نیز یهود) از آن چه بر دو فرشته بابل
به طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند) و به هیچ کس چیزي یاد نمیدادند، مگر این که قبلًا به او میگفتند: ما وسیله آزمایش شما
هستیم، کافر نشوید (و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوان به وسیله آن،
میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند (نه این که از آن براي ابطال سحر استفاده کنند) ولی هیچگاه بدون فرمان خدا نمیتوانند به
انسانی ضرر برسانند، آنها قسمتهایی را فرا میگرفتند که براي آنان زیان داشت و نفعی نداشت و مسلّما میدانستند هر کسی
خریدار اینگونه متاع باشد، بهرهاي در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود، آن چه خود را به آن میفروختند، اگر علم و
( دانشی میداشتند. ( 102 / بقره) (صفحه 19
شرح آیه از تفسیر نمونه
سلیمان و ساحران بابل
در اصل به معنی خلق و خوي نیک است که انسان اکتساب میکند و گاه به معنی نصیب و بهره نیز آمده است و در آیه « خَلاق »
فوق به همین معنی میباشد. از احادیث چنین برمیآید که در زمان سلیمان پیامبر گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگري
پرداختند، سلیمان دستور داد تمام نوشتهها و اوراق آنها را جمعآوري کرده، در محلّ مخصوصی نگهداري کنند (این نگهداري
شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدي براي دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته است). پس از وفات سلیمان گروهی آنها
را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیّت استفاده کرده و گفتند: سلیمان اصلًا پیامبر نبود، بلکه به
کمک همین سحر و جادوگريها بر کشورش مسلّط شد و امور خارقالعاده انجام میداد. گروهی از بنیاسرائیل هم از آنها تبعیّت
کردند و سخت به جادوگري دل بستند، تا آن جا که دست از تورات نیز برداشتند. هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود؛ سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضی از احبار و علماي یهود گفتند: از محمّد تعجّب
نمیکنید که میگوید: سلیمان پیامبر است، در صورتی که او ساحر بوده؟ این گفتار یهود علاوه براین که تهمت و افتراي بزرگی
نسبت به این پیامبر الهی محسوب میشد، لازمهاش، تکفیر حضرت سلیمان بود، زیرا طبق گفته آنان، سلیمان مرد ساحري بوده که
خود را به دروغ، پیامبر خوانده و این موجب کفر است، که آیه فوق به آنها پاسخ میگوید. ( 1) آیه مورد بحث، فصل دیگري از
نیز « شَیاطین » زشتکاريهاي یهود را معرّفی میکند که پیامبر بزرگ خدا سلیمان را به سحر و جادوگري متهم ساختند. منظور از
آنها (یهود) همچنین از آن چه بر دو فرشته بابل، هاروت و » . ممکن است، انسانهاي طغیانگر و یا جنّ و یا اعمّ از هر دو باشد
( جلد 2، صفحه 192 . (صفحه 20 ، « سیره ابن هشام » - وَ ما اُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ ***** 1 ) « ماروت نازل گردید، پیروي کردند
هارُوتَ وَ مارُوتَ). آري آنها از دو سو دست به سوي سحر دراز کردند، یکی از سوي تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان و دیگري
از سوي تعلیماتی که به وسیله هاروت و ماروت، دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند. در حالی که دو فرشته الهی
به هیچکس چیزي یاد نمیدادند، مگر این که قبلًا » (تنها هدفشان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند) و لذا
وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما ) «( به او میگفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو (و از این تعلیمات سوءاستفاده نکنید
نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُر). خلاصه، این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها
صفحه 62 از 391
مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولی از آن جا که خنثی کردن یک مطلب (همانند خنثی کردن یک بمب) فرع بر
این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثی کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را
قبلًا شرح دهند. ولی سوءاستفاده کنندگان یهود، همین را وسیله قرار دادند براي اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آن جا پیش رفتند که
پیامبر بزرگ الهی، سلیمان را نیز متّهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است یا جنّ و انس از او فرمان میبرند، همه مولود
سحر است، آري این است راه و رسم بدکاران که همیشه براي توجیه مکتب خود، بزرگان را متّهم به پیروي از آن میکنند. به هر
از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوان به وسیله آن، میان مرد و » حال آنها از این آزمایش الهی پیروز بیرون نیامدند
آنها » ، فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ). ولی قدرت خداوند مافوق همه این قدرتها است ) « همسرش جدایی بیفکنند
آنها قسمتهایی را یاد » .( وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ ) « هرگز نمیتوانند بدون فرمان خدا به احدي ضرر برسانند
وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ). آري آنها این برنامه سازنده الهی را ) « میگرفتند که براي ایشان ضرر داشت و نفع نداشت
با این که » ، تحریف کردند، به جاي این که از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند، آن را وسیله فساد قرار دادند
وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ ) « میدانستند هر کسی خریدار اینگونه متاع باشد، بهرهاي در آخرت نخواهد داشت
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ ) « چه زشت و ناپسند بود، آن چه خود را به آن میفروختند، اگر علم و دانشی میداشتند » ( خَلاقٍ). (صفحه 21
اَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
چگونه فرشته معلم انسان میشود؟
در اینجا سؤالی باقی میماند و آن این که؛ طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدّد، هاروت و ماروت دو فرشته الهی بودند که براي
مبارزه با اذیّت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند، آیا به راستی فرشته میتواند معلّم انسان باشد؟ پاسخ این سؤال، در همان
احادیث ذکر شده است و آن این که خداوند آنها را به صورت انسانهایی درآورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند، این
وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکا لَجَعَلْناهُ رَجُلًا: اگر (پیامبر) را فرشتهاي » : حقیقت را میتوان از آیه 9 سوره انعام نیز دریافت، آن جا که میگوید
.« قرار میدادیم، حتما او را به صورت مردي جلوهگر میساختیم
هیچکس بدون اذن خدا قادر بر کاري نیست
در آیه فوق خواندیم که ساحران نمیتوانستند بدون اذن پروردگار به کسی زیان برسانند، این به آن معنی نیست که جبر و اجباري
در کار باشد، بلکه اشاره به یکی از اصول اساسی توحید است که همه قدرتها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه
میگیرد، حتّی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر، بیاذن و فرمان او نمیباشد، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در
عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید، بلکه اینها خواصّ و آثاري است که او در
موجودات مختلف قرار داده، بعضی از آن، حسن استفاده میکنند و بعضی سوء استفاده، و این آزادي و اختیار که خدا به انسانها
داده، نیز وسیلهاي است براي آزمودن و تکامل آن ها.
سحر چیست و از چه زمانی پیدا شده است؟
چیست و از چه تاریخی به وجود آمده، بحث فراوان است، (صفحه 22 ) اینقدر میتوان گفت که: سحر از « سحر » در این که
زمانهاي قدیم در میان مردم رواج داشته است، ولی تاریخ دقیقی براي آن در دست نیست و نیز نمیتوان گفت چه کسی براي
نخستین بار جادوگري را به وجود آورد؟ ولی از نظر معنی و حقیقت سحر میتوان گفت: سحر، نوعی اعمال خارقالعاده است که
صفحه 63 از 391
آثاري از خود در وجود انسانها به جا میگذارد و گاهی یک نوع چشمبندي و تردستی است و گاه تنها جنبه روانی و خیالی دارد.
سحر، یعنی خدعه « قاموس اللُّغَۀ » سحر از نظر لغت به دو معنی آمده است؛ 1 به معنی خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی و به تعبیر
که مخصوص واژههاي قرآن است، به « مفردات راغب » در .« کُلُّ ما لَطُفَ وَ دَقَّ: آن چه عوامل آن، نامرئی و مرموز باشد » کردن. 2
سه معنی اشاره شده است؛ 1/: خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیّت، همانند شعبده و تردستی. 2/: جلب شیطانها از راههاي
خاصّ ی و کمک گرفتن از آنان. 3/: معنی دیگري است که بعضی پنداشتهاند و آن این که؛ ممکن است با وسایلی ماهیّت و شکل
اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلًا انسان را به وسیله آن، به صورت حیوانی در آورد، ولی این نوع خیال و پنداري بیش نیست و
و مشتقات آن در سورههاي قرآن، از قبیل؛ طه، شعراء، یونس، اعراف و،… « سحر » واقعیّت ندارد. ( 1) از بررسی حدود 51 کلمه
راجع به سرگذشت پیامبران خدا؛ موسی، عیسی و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به این نتیجه میرسیم که سحر از نظر قرآن، به دو
بخش تقسیم میشود؛ الف آن جا که مقصود از آن، فریفتن و تردستی و شعبده و چشمبندي است و حقیقتی ندارد، چنان که
فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی: ریسمانها و عصاهاي جادوگران زمان موسی، در اثر سحر، خیال » : میخوانیم
فَلَمّا اَلْقَوْا سَحَرُوا اَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ: هنگامی که ریسمانها را » : 66 /طه) و در آیه دیگر آمده است ) « میشد که حرکت میکنند
/ 116) « صفحه 23 ) آنها را ارعاب نمودند ) .« سحر » ماده ، « مفردات راغب » - انداختند، چشمهاي مردم را سحر کردند و ***** 1
اعراف). از این آیات روشن میشود که سحر داراي حقیقتی نیست که بتواند در اشیاء تصرّفی کند و اثري بگذارد، بلکه این
تردستی و چشمبندي ساحران است که آن چنان جلوه میدهند. ب از برخی آیات قرآن استفاده میشود که بعضی از انواع سحر به
راستی اثر میگذارد، مانند آیه فوق که میگوید: آنها سحرهایی را فراگرفتند که میان مرد و همسرش جدایی میافکند (فَیَتَعَلَّمُونَ
مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ)، یا به تعبیر دیگر که در آیات فوق بود که آنها چیزهایی را فرا میگرفتند که به حالشان مضرّ
بود و نافع نبود (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ). ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا این که اثر جسمانی و خارجی هم
ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشارهاي به آن نشده ولذا برخی معتقدند اثر سحر تنها در جنبههاي روانی است. نکته دیگري
که در اینجا تذکّر آن لازم است، این که؛ به نظر میرسد قسمت قابل توجّهی از سحرها به وسیله استفاده از خواص شیمیایی و
فیزیکی به عنوان اغفال مردم سادهلوح انجام میشده است. مثلًا در تاریخ ساحران زمان موسی میخوانیم که آنها درون ریسمانها و
عصاهاي خویش را مقداري مواد شیمیایی مخصوص (احتمالًا جیوه و مانند آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب و یا بر اثر
وسایل حرارتی که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت درآمدند و تماشا کنندگان خیال میکردند آنها زنده شدهاند. اینگونه
سحرها حتّی در زمان ما نیز کمیاب نیست.
سحر از نظر اسلام
در این مورد فقهاي اسلام، همه میگویند: یادگرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگري، حرام است. در این قسمت، احادیثی از
مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئا مِنَ » : پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتابهاي معتبر ما نقل گردیده، از جمله این که؛ امام علی میفرماید
السِّحْرِ قَلیلًا اَوْ کَثیرا فَقَدْ کَفَرَ وَ کانَ اخَرُ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ: … کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خداوند به
باب 25 ، من ابواب ما یُکْتَسَبُ بِهِ، حدیث 7. (صفحه 24 ) که ، « وسایل الشیعه » - 1) اما همانطور ***** 1 …) .« کلی قطع میشود
گفتیم، چنانچه یاد گرفتن آن، به منظور ابطال سحر ساحران باشد، اشکالی ندارد، بلکه گاهی به عنوان واجب کفایی میبایست
عدهاي سحر را بیاموزند تا اگر مدّعی دروغگویی خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوي او را ابطال
نمایند و دروغ مدّعی را فاش سازند. شاهد این سخن که اگر سحر براي ابطال سحر و حلّ و گشودن آن میباشد، بیمانع است،
حدیثی است کهاز امام صادق نقل شده، در این حدیث میخوانیم: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر، مزد
صفحه 64 از 391
حرفه من، سحر بوده است و در برابر آن مزد میگرفتم، خرج زندگی » : میگرفت، خدمت حضرت امام صادق رسید و عرض کرد
من نیز از همین راه تأمین میشد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام دادهام، ولی اکنون آن را ترك و توبه کردهام، آیا براي
1) از این حدیث استفاده ) .« عقده سحر را بگشا ولی گره جادوگري مزن » : امام صادق در پاسخ فرمود ؟« من راه نجاتی هست
میشود که براي گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بیاشکال است.
سحر در عصر ما
امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههاي خود را عملی میساختند؛ 1 استفاده از
خواصّ ناشناخته فیزیکی و شیمیایی اجسام، چنان که قبلًا نیز اشاره کردیم، همانطور که در داستان ساحران موسی آمده است که
آنها با استفاده از خواصّ فیزیکی و شیمیایی مانند جیوه و ترکیبات آن توانستند چیزهایی به شکل مار بسازند و به حرکت درآورند.
البته استفاده از خواصّ فیزیکی و شیمیایی اجسام هرگز ممنوع نیست، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگی از آن
استفاده کرد، ولی اگر از خواصّ مرموز آنها براي اغفال و فریب مردم ناآگاه استفاده شود و به راههاي غلطی سوق داده شوند، یکی
2 ( باب 25 من ابواب ما یُکْتَسَبُ بِهِ، حدیث 1. (صفحه 25 ، « وسایلالشیعه » - از مصادیق سحر محسوب خواهد شد. ***** 1
استفاده از خواب مغناطیسی، هیپنوتیزم و مانیهتیزم و تله پاتی (انتقال افکار از فاصله دور). البته این علوم نیز از علوم مثبتی است که
میتواند در بسیاري از شؤون زندگی مورد بهرهبرداري صحیح قرار گیرد، ولی ساحران از آن سوء استفاده میکردند و براي اغفال
و فریب مردم آنها را به کاري میگرفتند. اگر امروز هم کسی از آنها چنین استفادهاي را در برابر مردم بیخبر کند، سحر محسوب
خواهد شد. خلاصه این که سحر، معنی وسیعی دارد که همه آن چه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد، نیز در بر میگیرد. این
نکته نیز به ثبوت رسیده که نیروي اراده انسان، قدرت فراوانی دارد و هنگامی که در پرتو ریاضتهاي نفسانی قويّتر شود، کارش
به جایی میرسد که در موجودات محیط خود تأثیر میگذارد، همانگونه که مرتاضان براثر ریاضت اقدام به کارهاي خارقالعاده
میکنند. این نیز قابل توجه است که ریاضتها گاهی مشروع است و گاهی نامشروع، ریاضتهاي مشروع در نفوس پاك، نیروي
سازنده ایجاد میکند و ریاضتهاي نامشروع نیروي شیطانی و هر دو ممکن است منشأ خارق عادات گردد که در اوّلی مثبت و
( سازنده و در دوّمی مخرّب است. (صفحه 26
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
آگاهی، فرمان، اجازه، :« اِذْن » . مَرْدْ :« مَرْء » . آزمایش، آزمون :« فِتْنَۀ » . دنبال میکردند، تلاوت میکردند :« تَتْلُوا » . پیروي کردند :« اِتَّبِعُوا »
بهره و برخورداري شایسته. در آیات پیش، از بیپروایی یهود و عدم پایبندي آنان به کتابهاي آسمانی و ترسیم :« خَلاق » . دستور
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا » : بازیگریهاي آنان سخن به میان آمد و در این آیه، ناسپاسی دیگري از آنان به تصویر کشیده میشود؛ میفرماید
از آنچه شیطانها در روزگار فرمانروایی سلیمان میخواندند، پیروي کردند در اینکه این پیروي کنندگان چه کسانی « الشَّیاطینُ
بودند، مفسّران نظرهایی ارائه دادهاند: 1. عدّهاي بر آنند که منظور، یهود عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. 2. گروهی
دیگر بر این اعتقادند که منظور، یهود روزگار سلیمان علیهالسلام است. 3 و برخی نیز گفتهاند: منظور، همه یهود است؛ چرا که
پیروان افسون و جادو، از زمان سلیمان علیهالسلام تا بعثت آخرین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و روزگاران پس از ظهور اسلام نیز
شیاطین نیز نظرها متفاوت است: 1. عدّهاي از مفسّران بر آنند که « درباره واژه » . در میان آنان بسیار بوده است و اینک نیز موجودند
صفحه 65 از 391
منظور، شیطانهاي جن است؛ زیرا هنگامی که این واژه بدون قرینه به کار میرود، بر آنها دلالت میکند. 2. امّا دستهاي دیگر بر این
است که در گمراهی و سرکشی غوطهورند. 3 و گروهی نیز گفتهاند: هم شیاطین و هم شیطان « شیطان صفتان » ، عقیدهاند که منظور
گرفتهاند. (صفحه « فی » را در این جمله از آیه شریفه به معناي « عَلی » برخی واژه « عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ » . صفتان منظور نظر بوده است
27 ) در این صورت ممکن است گفته شود: در زمان فرمانروایی سلیمان و یا در زمان خود آن حضرت، از آنچه شیطانها و یا شیطان
و سلیمان هرگز کفر نورزید؛ ولی شیطانها به کفر « وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا » . صفتان میخواندند، پیروي میکردند
گراییدند از آیه شریفه این واقعیت به روشنی دریافت میشود که آنچه را شیطانها و یا شیطان صفتان میخواندند و یهود از آنان
پیروي میکردند، کفر بود، آن هم کفر از نوع سحر و افسونگري؛ چرا که خدا سلیمان پیامبر را از آن پاك و منزّه اعلان میکند و
شیطانها و پیروان آنها را کافر میخواند. صراحت آیه شریفه در این مورد، بدان دلیل است که یهود، نسبت سحر و افسونگري به
سلیمان پیامبر میدادند و میگفتند که فرمانروایی گسترده و پرشکوه او، برپایه جادو و جادوگري است و او به کمک آن، جنّ و
انس و پرنده و باد را رام ساخته است. ابوبصیر از ششمین امام نور علیهالسلام نقل کرده است که: آنگاه که سلیمان علیهالسلام جهان
را بدرود گفت، شیطان سحر و افسون را اختراع کرد و آن را در کتابی نوشت و در پوششی قرار داد و فریبکارانه بر روي آن پوشش
نوشت: این چیزي است که آصِف بن بَرْخِیا براي فرمانروایی سلیمان علیهالسلام ابداع کرد و این از گنجینههاي دانشها و فنون است؛
سپس آن را زیر تخت سلیمان پیامبر پنهان کرد؛ و بعد هم خود آن را براي مردم بیرون آورد. با وسوسه آن موجود پلید، کافران
گفتند: سلیمان از این طریق بر همه ما چیره شده بود؛ امّا مردم باایمان گفتند: از خدا بترسید، زیرا سلیمان بنده شایسته خدا و پیامبر او
وَ» در مورد … .« وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطین » : بود. آري؛ به سبب این اغواگري شیطان و پیروي کافران از آن بود که قرآن میفرماید
بعضی گفتهاند: منظور این است که شیاطین نسبت به آنچه از راه سحر به آن پی بردند، راه انکار را در پیش :« لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا
که به مردم سحر و افسون میآموختند در تفسیر این جمله از آیه شریفه، عدّهاي « یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ » ( گرفتند. (صفحه 28
گفتهاند: منظور این است که شیطانها سحر و افسون را به مردم میآموختند و آنان را به آموزش آن وسوسه میکردند و گروهی
گفتهاند: منظور این است که آنان را راه نمودند تا کتابهاي افسون را از جایی که سلیمان علیهالسلام آنها را نگاهداري میکرد،
و [یهودیان] از آنچه بر دو فرشته هارُوت و مارُوت، در بابل فرو « وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ » . استخراج کنند
فرستاده شد، [پیروي کردند] بدینسان، روشن میشود که یهودیان از دو سو افسونگري آموختند: از سوي شیطانها و از طریق تعالیمی
که براي مبارزه با افسونگران، بر دو فرشته نازل شد. در تفسیر این جمله از آیه شریفه بیشتر مفسّران گفتهاند: منظور این است که
شیطانها افسون و هر آنچه بعنوان مبارزه با آن، بر آن دو فرشته فرو فرستاده شده بود، همه را به مردم آموختند؛ و آنگاه بداندیشان و
شیطان صفتان از آن آموزشها تنها در راههاي ظالمانه و تفرقهافکنانه بهره گرفتند.
بابِل کجاست؟
در عراق است. 2. برخی « بابِل » در آیه شریفه نیز نظرهایی ارائه شده است: 1. بعضی بر آنند که منظور، شهر « بابِل » در مورد واژه
دماوند است. 3 و پارهاي نیز آن را منطقه وسیعی از نَصیبَیْن تا رَأْسُالْعَیْن عنوان ساختهاند. « بابِل » ، گفتهاند: منظور
هاروت و ماروت
درباره این دو واژه نیز عدّهاي معتقدند که نام دو فرشته است، که خداوند آنها را بصورت انسان گسیل داشت تا مردم را به طرف
خود بکشانند و راههاي مبارزه با (صفحه 29 ) آفت جنونآمیز سحر و افسون را که در آن روزگاران زندگی را بر مردم تلخ و
دردناك ساخته بود، به آنان بیاموزند و سحر و جادو را از معجزهاي که سند صداقت و درستی پیامبران خداست، باز شناسانند و
صفحه 66 از 391
مردم را در برابر جادوگران یاري کنند. امّا گروهی دیگر بر این پندارند که آنان دو انسان عادي از انسانهاي آن روزگار بودند، نه
و آن دو فرشته، به هیچکس سحر و جادو « وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَ دٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُرْ » . دو فرشته از فرستادگان خدا
نمیآموختند، جز اینکه پیش از آموزش آن، به او میگفتند: هشدار که ما تنها وسیله آزمونی براي تو هستیم؛ مبادا کفر بورزي!
علّت آنکه گفتند: ما تنها وسیله آزمونی هستیم، این بود که آنان راه سحر و باطل ساختن آن را به مردم آموزش میدادند و در
همان حال به آنان هشدار میدادند که مبادا با سوءاستفاده از این آگاهی که براي مبارزه با بداندیشان و جادوگران به آنان آموخته
شده بود، خود به کفر و خیانت گرایش یابند؛ چرا که هدف از آموزش، شناخت آفت سحر و پیکار با ساحران بود، نه به کار گرفتن
آن. روشن است که شناخت گناهان و آموزش راههاي مبارزه با گناهکاران، گناه نیست، بلکه ارتکاب آنها گناه است. در مورد
. یکی از سه نکته زیر مورد نظر است: 1. آن دو فرشته میگفتند: مبادا با انجام سحر و افسون، به خدا کفر بورزي. 2 ، « لا تَکْفُر » واژه
برخی گفتهاند: از آنجا که سحر و جادوگري در آن زمان بسیار گسترش یافته بود، آموزش سحر، نوعی گرایش به کفر بود و
نیاموختن آن، نشان ایمان؛ از این رو، آن دو فرشته میگفتند: ما تنها آزمونی براي شما هستیم، مبادا که سحر بیاموزید، زیرا این
3. به عقیده (1 …) « فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّی » :… خود، نوعی کفر ورزیدن است و نظیر این معنا، در آیه شریفه زیر نیز آمده است
. پارهاي، منظور این است که با یاد گرفتن و عمل به آن، به خدایت کفر نورز. که به نظر ما، دیدگاه نخست بهتر به نظر میرسد. 1
بیشتر ، « مِنْهُما » امّا آنان از آن دو فرشته [چیزهایی] میآموختند در مورد ضمیر « فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما » ( سوره بقره، آیه 249 . (صفحه 30
مفسّران اعتقاد دارند که منظور، آن دو فرشتهاند؛ امّا برخی نیز گفتهاند: منظور، سحر و کفر است و پارهاي نیز بر آنند که منظور،
ما یُفَرِّقُونَ بِهِ » . بدل از چیزي است که آن دو فرشته به مردم آموزش میدادند و آن عبارت است از نهی از سحر و باطل ساختن آن
تا به کمک آن، بین مرد و همسرش جدایی افکنند در اینکه آنان با سحر و افسون، بنیاد خانوادهها را متلاشی « بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ
ساختند، نظرهایی ارائه شده است: 1. عدّهاي میگویند: منظور این است که آنان به کمک افسون، گاه میان مرد و همسرش مهر و
محبّت پدید میآوردند و گاه کینهتوزي و دشمنی، تا به جدایی و از هم گسیختن خانواده میانجامید. 2. گروهی دیگر میگویند:
منظور این است که یکی از دو عضو اصلی خانواده زن یا مرد را گمراه میساختند و به کفر میکشاندند؛ در نتیجه، درگیري
عقیدتی در خانواده پدید میآمد و خانواده از هم میپاشید. 3 و پارهاي نیز بر آنند که جادوگران با سخنچینی، آتش درگیري را
وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ إِلاَّ » . میان زن و مرد شعلهور میساختند و آنقدر بر آن میدمیدند تا نظام خانواده از هم میگسیخت
و آنان جز به فرمان [و خواست] خدا نمیتوانستند به کسی گزند و زیانی برسانند. این جمله از آیه شریفه، نوعی هشدار به « بِإِذْنِ اللَّهِ
افسونگران است که: خدا به تبهکاري آنان داناست و باید بدانند که به کیفر گناه خویش خواهند رسید. همچنین نوعی اعتماد و
امید بخشیدن به انسانهاي باایمان است که: خداي توانا هر که را اراده کند، از آفت سحر و افسون دَجّالها دور نگه میدارد و گزند و
و آنچه را به ایشان زیان و « وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ » ( آسیبی به او نمیرسد و به زیان سحر گرفتار نمیآید. (صفحه 31
گزند میرسانید و برایشان سودي به بار نمیآورد، فرا میگرفتند این آموزش سحر و به کار گیري آن در راههاي نادرست و
ظالمانه، گرچه به پندار آنان منافع زودگذري در این جهان براي آنان داشت، اگر درست میاندیشیدند، این سود، واقعی نبود؛ بویژه
و بیگمان جماعت « وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ » . آنکه در روز رستاخیز سخت برایشان زیانبار خواهد بود
یهود دریافته بودند که هر که خریدار این کالا باشد و به این شیوه زشت و ظالمانه روي آورد، در آخرت بهرهاي از پاداش خدا
نخواهد داشت؛ چرا که این کار، پشت کردن به کتاب خدا و پیروي از شیطانها و شیطان صفتان و روي آوردن به سحر و رها کردن
و به راستی « وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ » . به سحر باز میگردد « اِشْتَریهُ » مقررّات دینی است. با این توضیح، ضمیر در
چه بد است آنچه خویشتن را در برابر آن فروختند، اگر به راستی میدانستند! در تفسیر آخرین جمله این آیه شریفه، نظرهایی ارائه
شده است: 1. منظور این است که آنان دو گروه بودند: گروه نخست، شیطانها یا یهودیانی که کتاب خدا را پشتسر افکندند و به
صفحه 67 از 391
آن عمل نکردند؛ و گروه دوّم کسانی که سحر آموختند و آن را ظالمانه به کار بستند. 2. منظور این است که دانا و نادان یک گروه
بودند؛ چرا که آنان میدانستند کسی که دین خدا را وانهد و سحر بیاموزد و به کار بندد، در روز رستاخیز بهرهاي از پاداش نخواهد
داشت، امّا در همان حال به چگونگی حرمان از پاداش خدا و عذاب او آگاهی نداشتند. 3. علّت آنکه این جمله از آیه شریفه پس
از اثبات دانش و آگاهی براي آنان، آن را نفی میکند، این است که: آنان بر اساس آگاهی و دانش خود عمل نکردند و (صفحه
32 ) عالمان بی عمل و کردار شایسته بودند.
پیام آیه شریفه
از جمله پیامها و درسهاي آیه شریفه این است که میزان درستی یا نادرستی اعمال، هدفهایی است که در نظر گرفته میشود؛ بعنوان
مثال، اگر فراگیري سحر و افسون به نیّت مبارزه با آن و افسونگران و بر طرف ساختن شبهات و روشن ساختن فرق میان سحر و
اعجاز پیامبران و زدودن آثار شوم آن باشد، هماهنگ با تقوا و ایمان و درستی است و کاري است عادلانه؛ امّا چنانچه به قصد
( گسترش آن آفت اجتماعی و اخلاقی و به کار گرفتن آن در مسیر ظالمانه باشد، کفر به خدا است.